حقیقت روح
روح ، به معانى مختلفى در قرآن به کار رفته است .
آیات 29 سوره حجر و 72 سوره ص ـ که از جهت لفظ یکسان است ـ درباره روح انسانى است که وجود او به آن است .
«فإذا سویتُه و نفختُ فیه من روحى فقعوا له سجدین ; پس چون به او سامان دادم و از روح خود در آن دمیدم ، برایش به سجده درافتید .»
در آیات دیگرى نیز القا و دمیدن روح به بدن مادّى مورد توجّه قرار گرفته است ; مانند:
«ثم سوّئه و نفخ فیه من روحه ; (سجده ، 9)
سپس اندام او را موزون ساخت و از روح خویش در او دمید .»
باید توجه داشت که منظور از اضافه و نسبت روح به خدا (روحى) شرافت داشتن و بیان عظمت روح است .(1)
حقیقت روح : برخى از مفسران ، در بیان حقیقت روح انسانى اقوالى را ارائه کرده اند; ولى از آن جا که دانش مربوط به روح انسان و کیفیت آن در اختیار عموم بشر قرار داده نشده ، تنها اقوالى پذیرفتنى است که مستند به اخبار و روایات باشد . خداوند متعال مى فرماید:
«و یَسئلونک عن الروح قل الروح من أمر ربّى و ما أُوتیتم من العلم إلاّ قلیلاً; (اسراء ، 85) اى رسول از تو درباره حقیقت روح مى پرسند . بگو: روح از امر پروردگار من است و علمى که به شما روزى شده ، بسیار اندک است .»
انسان ، براى شناخت حقیقت یک امر ماورایى و خارج از قدرت درکش ابزارى جز روایات ندارد . در روایات نیز برخى از صفات روح آمده است ; چنان که ابوبصیر از امام باقر یا امام صادق (علیهما السلام ) روایت کرده که حضرت در پاسخ وى در مورد
«و یسئلونک عن الروح .. .» فرمودند: همان است که در همه جنبندگان وجود دارد . ابابصیر مى گوید: پرسیدم آن چیست ؟ فرمود: از عالم ملکوت و از قدرت است .(2)
چنان که در ابتدا ذکر شد ، روح در قرآن به معنا و یا معانى دیگرى نیز به کار رفته است ; چنان که در آیه 38 سوره نبأ و آیه 52 سوره شورى ـ بنابر احتمالى که داده اند ـ روح به معناى فرشته است .(3)
1 . تفسیر المیزان ، ذیل تفسیر آیه فوق .
1 . ترجمه المیزان ، ج 13 ، ص 296 ، به نقل از تفسیر عیاشى ، ج 2 ، ص 317 ، ح 163 .
1 : حقیقت روح ، احمد زمردیانروح ، به معانى مختلفى در قرآن به کار رفته است .
آیات 29 سوره حجر و 72 سوره ص ـ که از جهت لفظ یکسان است ـ درباره روح انسانى است که وجود او به آن است .
«فإذا سویتُه و نفختُ فیه من روحى فقعوا له سجدین ; پس چون به او سامان دادم و از روح خود در آن دمیدم ، برایش به سجده درافتید .»
در آیات دیگرى نیز القا و دمیدن روح به بدن مادّى مورد توجّه قرار گرفته است ; مانند:
«ثم سوّئه و نفخ فیه من روحه ; (سجده ، 9)
سپس اندام او را موزون ساخت و از روح خویش در او دمید .»
باید توجه داشت که منظور از اضافه و نسبت روح به خدا (روحى) شرافت داشتن و بیان عظمت روح است .(1)
حقیقت روح : برخى از مفسران ، در بیان حقیقت روح انسانى اقوالى را ارائه کرده اند; ولى از آن جا که دانش مربوط به روح انسان و کیفیت آن در اختیار عموم بشر قرار داده نشده ، تنها اقوالى پذیرفتنى است که مستند به اخبار و روایات باشد . خداوند متعال مى فرماید:
«و یَسئلونک عن الروح قل الروح من أمر ربّى و ما أُوتیتم من العلم إلاّ قلیلاً; (اسراء ، 85)
اى رسول از تو درباره حقیقت روح مى پرسند . بگو: روح از امر پروردگار من است و علمى که به شما روزى شده ، بسیار اندک است .»
انسان ، براى شناخت حقیقت یک امر ماورایى و خارج از قدرت درکش ابزارى جز روایات ندارد . در روایات نیز برخى از صفات روح آمده است ; چنان که ابوبصیر از امام باقر یا امام صادق (علیهما السلام ) روایت کرده که حضرت در پاسخ وى در مورد «و یسئلونک عن الروح .. .» فرمودند: همان است که در همه جنبندگان وجود دارد . ابابصیر مى گوید: پرسیدم آن چیست ؟ فرمود: از عالم ملکوت و از قدرت است .(2)
چنان که در ابتدا ذکر شد ، روح در قرآن به معنا و یا معانى دیگرى نیز به کار رفته است ; چنان که در آیه 38 سوره نبأ و آیه 52 سوره شورى ـ بنابر احتمالى که داده اند ـ روح به معناى فرشته است .(3)