قدرت روح انسان

مربوط به درس اندیشه اسلامی استاد احمد قیوم زاده

قدرت روح انسان

مربوط به درس اندیشه اسلامی استاد احمد قیوم زاده

داستانی در مورد روح


داستان دکتر معین در خصوص قدرت روح انسان



 

 



آقای دکتر معین در خصوص «قدرت روح» می گوید: یک بچه فرانسوی را در حضور من خواب کردند، بعد از من پرسیدند که از او چه جوابی می خواهی؟ من گفتم که او را بفرستید تهران. بچه جواب داد که الان تهران هستم، مثلاً میدان توپخانه. گفتیم اینجا را شرح بده. بچه ای که هرگز به ایران نیامده بود تمام آن را شرح داد، آنجا اینجور است، یک خیابان این طرف است یک خیابان آن طرف، ساختمان اینجور، مجسمه اینجور و خصوصیات دیگر. (گفت تا اینجا برای ما خیلی عجیب نبود. یعنی می توانستیم یک توجیهی بکنیم، و می گفت بعد وقتی من برای بعضی از ماتریالیست ها گفتم همین طور توجیه می کردند، البته توجیه به معنی احتمال نه توجیه علمی، که شاید آن عامل، فکر تو را می خوانده چون تو که می دانی تهران چگونه است، او فکر تو را جذب می کرد بعد پس می داد به این بچه، پس این بچه وضع تهران را می توانست بفهمد از طریق تو).
گفت بعد کجا؟ گفتم بفرستیدش میدان ژاله رفت میدان ژاله. گفتیم آنجا را توصیف کن. همین جور توصیف کرد که واقعا میدان ژاله بود. گفت دیگر کجا؟ گفتیم بفرست چهارصد دستگاه. رفت چهارصد دستگاه. باز همین جور تصریح کرد که چهارصد دستگاه بود تا فرستادیم خانه خودمان. خانه را همان طور تشریح کرد که بود. رفت داخل خانه. گفتیم حالا چی می بینی؟ گفت پله را اینجور رفتیم بالا و این طرف یک اتاق است و آن طرف یک اتاق، و اتاقی را نشان داد که آنجا یک خانمی است که الان خوابیده (ساعت در حدود سه بعد از ظهر بوده).

نشانیهایی داد که همان نشانیهای خانم دکتر معین بوده (می گفت باز تا اینجا هم کمی قضایا قابل توجیه بود). فرستادمش داخل کتابخانه خودم، گفتم آن اتاق روبرو که می گوید، بگویید برود در آن اتاق بگوید آنجا چیست. آنجا که رفت بر خلاف آنچه من فکر می کردم گفت آنجا اتاقی است خالی، هیچ چیز در آن اتاق نیست، فقط دو تا تابلو دیده می شود که آنها را هم به پشت گذاشته اند. من تعجب کردم، کتابخانه من که اینجور نیست!

آمدم منزل بلافاصله آن را برای خانمم نوشتم که در فلان روز، فلان ساعت وضع خودت را بگو و مخصوصاً وضع کتابخانه من را تشریح کن. جواب نامه به فاصله کمتر از یک هفته آمد، معلوم شد که در آن روز اینها می خواسته اند اتاقها را پاکیزه یا رنگ کنند و بدون اینکه قبلاً از من اجازه گرفته باشند تمام کتابها را از کتابخانه من بیرون برده بودند و آن دو تابلو، دو تابلوی عکس بوده و اتفاقا فقط همان دو تابلو داخل اتاق بوده است.
دیگر این جهت را حتی من هم نمی دانستم که بگویم شخص عامل این را از فکر من گرفته است و دارد به این بچه انتقال می دهد، که وقتی ما به ماتریالیستها گفتیم که شما این را چگونه توجیه می کنید گفتند دیگر ما برای این توجیهی نداریم.

ظهور قدرت های روحی انسان در خواب مصنوعی:
به هر حال این مطلب که در اثر خواب مصنوعی، حواس انسان یک حساسیتی پیدا کند که از دور ببیند و از دور بشنود، اجمالاً نشان می دهد که در انسان یک نیروهایی وجود دارد غیر از این نیروهایی که ما با آنها آشنا هستیم. حالا به ماهیت و حقیقتش فعلاً کار ندارم که بگویم این نیرو مجرد است یا مجرد نیست، با شرایط مادی جور در می آید یا جور در نمی آید. ولی آن مقداری که بشر می تواند به دست بیاورد همین است که از طریق خواب مصنوعی و تعطیل کردن قوه حس و شعور و اراده و کنار زدن اینها می تواند قوه دیگری را که در روح او هست استخدام کند و از این قوه کارهای خارق العاده ببیند.

این، راه را باز می کند برای اینکه این قوه نهانی عجیب که در افراد هست و در حال خواب مصنوعی ظهور می کند آیا ممکن نیست بجای اینکه در اختیار یک فرد دیگر قرار بگیرد در اختیار شعور ظاهر خود انسان قرار بگیرد یعنی دیگر احتیاج نباشد ما شعور ظاهر را کنار بزنیم دیگری بیاید این قوه را به کار بیندازد، بلکه افرادی خودشان عامل باشند و خودشان معمول و به عبارت دیگر قوه اراده خودشان بر این شعور مرموز که در وجودشان حکمفرماست حکومت کند به طوری که هر وقت بخواهند و اراده کنند آن قوه را به کار بیندازند، بخواهد چیزی را حس نکند حس نکند، بخواهد سدی در مقابل عوامل خارجی ایجاد کند، ایجاد کند. من خیال نمی کنم این مقدارها قابل تردید باشد.


دنیایی که ما در ان زندگی میکنیم خیلی پر ارزش به نظر میرسه البته برای ۹۰ درصد مردم جهان .میدونید چرا .خب معلومه به خاطر اینه که برای بعضی ها خیلی شیرینه چون پول دارن چون قدرت ونفوذ دارن حالا اونهای که ندارند چه باید بکنند شما میدونید .خب خیلی سادست چون شما همه چیز دارید ولی جلویی چشمایی شما نیست چون تو دستهای شما نیست خب حالا که نیست چی کار باید بکنیم باید غصه بخوریم باید همیشه ناراحت باشیم خب معلومه که نه .باید قوی و محکم بود باید اون چیز های رو که دوست دارید رو طلب کنید قدرت قانون جاذبه همیشه فعاله باید بهش اعتماد کنید باید بهش هیمان داشته باشید اونو صدا کنید هر چیز رو که دلتون میخواد صداش بزنید فقط صداش بزنید بگید هر چیزی رو که دوست دارید بهش بگید ازش طلب کنید اون به سوال شما پاسخ میده .اصلا فکره مدت زمانش نشید فقط طلب کنید حتی طوری طلب کنید که در وجود تان دیگه ازش سیر شده باشید تا این حد اصلا کوچک وبزرگ بودن اون مهم نیست فقط کافیه قدم اول رو بردارید تا اخر برید و بعد نتیجه اش رو ببینید و باور کنید من همین کار رو کردم که الان کاملا موفق هستم هر چیزی رو که دوست داشته باشم بهش میرسم چون این راز رو فهمیدم .یه بار امتحان کنید ولی درست ................. امروزه افراد موفق کسانی هستند که عزم و اراده جزم می کنند و برای زندگی خود هدفهای بزرگی دارند و هیچ موقع نا امید نمی شوند شما چطور هستید ایا بر اراده خود مسلط هستید یا نه ایا به اهداف بزرگ فکر می کنید یا نه ایا انچه که هستید را قبول دارید یا نه ایا از موقعیت خانواده خود راضی هستید یا نه ایا از شغل یا تحصیلات خود راضی هستید یا نه .اگر هیچ یک از اینها را ندارید یا اگر دارید ولی راضی نبودید از الان تعقیر و تحولاتی در زندگی خود ایجاد کنید بله شما می توانید اینها یک انرژی مثبت نیستند بلکه یک اصل مثبت می باشند که استفاده درست از ان شانس شما را در زندگی تان تبدیل به واقعیت می کند باید بخواهید انچه را که می خواهید بله اگر در زندگی شما وجود ندارد باید در رویاهای شما وجود داشته باشد همه ان چیزها را در رویاهایتان بخواهید مستقیم به ان فکر کنید خود را در وفور نعمت ببینید  یک حس کاملا واقعی را برای خود درست کنید به طوری که حس کنید دیگر به ان نیازی ندارید وقتی که این حس را در خود ببینید طبق قانون جاذبه رویاهای شما پدیدار خواهد شد البته این حس را همیشه درون خود نگه دارید و به چیزهای بزرگ تری نیز فکر کنید این یک واقعیت است کافیست یک بار ان را درست امتحان کنید ان وقت شما هم جزو ان دسته از افراد موفق خواهید بود  این راز قانون جاذبست

 

کمی به گذشته خودتان نگاه کنید حتی لحظات بدتان به یاد بیاورید ببینید که چه زود گذشت اما جز ناراحتی برای شما باقی نماند هر چه بود گذشت با تمام خاطرات بد وخوب که برای شما جذابیت دارد شاید هم ندارد حال گذشته خود را ورق زدید چه بر شما گذشت ایا بد بود یا خوب .خیلی هاگذشته خود را بیشتر دوست دارند تا حال را.شما چطور بله خود شما کمی فکر کنید و با موقعیت فعلی خود در نظر بگیرید اگر موقعیت قبلی تان بهتر بود خوب سریعا به افکار خود مراجعه کنید که چرا قبلا بهتر از حال است حتما دلیل قانع کنندهای برای خود پیدا کنید و روی یک کاغذ بنویسید حتما این کار را انجام بدهید حال افکار را ازاد کنید به هیچ چیزی فکر نکنید جز کاغذ نوشته شده البته این کار در صورتی انجام می گیرد که گذشته شما بهتر از حال باشد حالا کاغذ را بخوانید و به چیزهای نوشته شده فکر کنید و همان چیزها را برای حال خود بخواهید و به مدت چند دقیقه هم که شده به ان تمرکز کنید یک انرژی مثبت درون شما ایجاد خواهد شد که به چیزهای که دوست دارید فکر کنید و این کار را بیشتر و بیشتر انجام دهید البته همیشگی اش نکنید ولی روزی یک بار به مدت پنج دقیقه انجام دهید کم کم ارتباط خود را با افکار خود نزدیک تر کنید هر چه این کار شما بهتر صورت گیرد شما به هدفتان نزدیک تر خواهید شد حال قانون ثابتی که چقدر این کار شما طول بکشد وجود نداره تمام رخداد ها احتیاج به زمان داره مطمعن باشید که جواب خود را خوهید گرفت و برای شما ثابت خوهد شد که قدرت افکار و قانون جاذبه چقدر تاثیر مثبت در زندگی شما خواهد داشت یک بار هم که شده امتحان کنید این یه اصل و واقعیت میباشد که همه باید از ان استفاده کنند .موفق باشید

|+| نوشته شده توسط حامد رجبی در سه شنبه نوزدهم آبان 1388  | نظر بدهید





 





  قدرت افکار منفی

 
فیزیک کوانتوم در مورد قدرت افکار منفی اینطور نتیجه گرفته است که افکار منفی در برابر افکار  مثبت زود تر به سر انجام خواهد رسید یعنی جواب یک انرژی منفی یا افکار منفی را زودتر خواهید گرفت پس سعی کنید انرژی منفی را از خود دور نگه دارید و انرژی مثبت را جایگزین انرژی منفی کنید حتی برای یک لحظه تا بتوانید انرژی لازمه را بدست اورید و افکار را درگیر نکنید.

 

 

 

 

|+| نوشته شده توسط حامد رجبی در چهارشنبه سیزدهم آبان 1388  | 2 نظر





 





 کیفیت انرژی بر افکار

امروزه به طور علمی ثابت شده که یک انرژی مثبت صدها بار قوی تر از یک انرژی منفی می باشد پس شما راهی را انتخاب کنید که سرشار انرژی مثبت است و ان را به راحتی به خود تجویز کنید هر چه قدر انرژی ذهنی شما بیشتر افزایش پیدا کند شما هم بیشتر به افکارتان مسلط خواهید شد در نتیجه بیشتر با افکار ذهنی خود هم جهت خواهید بود و این انرژی را برای یک لحظه هم که شده به سر حد برسانید ان وقت بمب انرژی خواهید بود و ان لحظه فوق العاده شیرین خواهد بود که شما یک انرژی مثبت و یک افکار مثبت را به کاعنات سفارش کردید ومنتظر پاسخ ان باشید.

 

 

 

 

 

 

|+| نوشته شده توسط حامد رجبی در چهارشنبه سیزدهم آبان 1388  | نظر بدهید





 





  چگونگی درک افکار


همانطور که می دانید درک کردن افکار به معنی انرژی برتر و مثبت بر ذهن وقدرت جاذبی بدن می باشد که در فعال کردن قانون جاذبه و کاعنات نقش به سزای دارد وبه پاسخگویی افکار کمک بسیار می کند و شما قادر به بهتر درک کردن افکار خود می شود باید به خودتان فرصت بدهید حتی در شرایط فوق العاده حاد زندگی چون انسان در شرایط های سخت ودشوار قدرت افکار ان بسیار کند می شود و به درستی نمی تواند تصمیم بگیرد چون استرس کاذب بر جسم و روح ان وارد شده و انرژی داخلی به تحلیل می رود.

 

 

 

 

 

 

|+| نوشته شده توسط حامد رجبی در چهارشنبه سیزدهم آبان 1388  | نظر بدهید





 





  بالا ترین حد انرژی

میدانید که بالا ترین حد انرژی در چه زمان بدست می اید در زمانی که شما در افکار خود به ان چیزی که خود را با ان هم جهت کرده اید رسیده اید و دیگر  هیچ کمبودی در ذهنیت خود نمی بینید و حتی از ان چیز سیر هم خواهیدشد و ان برای شما کاملا طبیعی خواهد شد که در بالا ترین حد انرژی شما به ان رسیده اید با این کار قدرت انرژی خود را بسیار افزایش داده اید.

 

 

 

 

|+| نوشته شده توسط حامد رجبی در چهارشنبه سیزدهم آبان 1388  | نظر بدهید





 





 حیله افکار


بد ترین چیز برای از بین بردن انژری و توانای انسان منفی گرایست که البته طبق امار های بدست امده امروزه بیش از 46درصد مردم جهان منفی گرا هستند و به همین دلیل در زند گی روز مره خود دچاره مشکلات زیادی می شوند و حتی حاضر نیستند که کوچکترین تجدید نظر در افکار خود بدهند چون از قدرت جاذبی خود هیچ اطلاعی ندارند.

 

 

 

 

|+| نوشته شده توسط حامد رجبی در چهارشنبه سیزدهم آبان 1388  | نظر بدهید





 





  بزرگ ترین قدرت روح

ایا می دانید که روح انسان دارای جاذبه فوق العاده قدرتمندیست که در وجود ما  بطوره نا منظم مخفی شده که گاه انسان را در بر میگیرد مثل افکار .ذهنیت  اندیشه.خلاقیت.کافیست بخواهید با هر کدام از این جاذبه ها در یک جهت مثبت قرار بگیرید ان وقت جهان هستی رنگ تازه ای به خودش می گیره و شما به باور هاتان خواهید رسید .

 

 

 

 

 

|+| نوشته شده توسط حامد رجبی در چهارشنبه سیزدهم آبان 1388  | نظر بدهید





 





 توانایی انسان و انرژی او

    

بشر دارای  توانای فوق العاده قدرتمندی می باشد به نام (انرژی)که این انرژی

به صد ها بخش تقسیم می شود که قدرتمند ترین بخش این انرژی ، ذهن و افکار

می باشد و درک کردن این بخش  به معنای رسیدن به تمامی اهداف بشر در زندگی

می باشد (دکتر آماندا سوریا)
...................................

|+| نوشته شده توسط حامد رجبی در پنجشنبه دوم مهر 1388  | 2 نظر





 





 توانایی افکار در احساسات

                

وقتی که احساس شکست می کنید وقتی که از چیزی ناراحت هستید یا در هر شرایطی

ناراحت کننده ای که قرار گرفته اید هیچ می دانید که خیلی ساده می توانید تغییرش بدهید

کافیست یک موسیقی زیبا گوش بدهید آواز بخوانید یا به یه نوزاد  در حال خنده فکر کنید .

 یا کسی که دوستش دارید این کار حس شما را تغییر میدهد و آن فکر را در ذهن تان نگاه دارید

بعد میبینید که چه حس زیبای خواهید داشت .(دکتر اندرسون ویلیا)
...................................

|+| نوشته شده توسط حامد رجبی در پنجشنبه دوم مهر 1388  | نظر بدهید





 





 طبیعت افکار

      

هر چیزی را که ذهن انسان بتواند درک کند می تواند جذب کند یعنی بدن ما محصوله

افکاره ماست و ما در علم پزشکی متوجه شدیم که طبیعت افکار و احساسات تا چه

درجه ای میتونه تعیین کننده ساختار و جنس فیزیکی و عملکرده بدنه ما باشه و رشد

رو افزایش بده(انیشتین

.....................................

|+| نوشته شده توسط حامد رجبی در چهارشنبه یکم مهر 1388  | نظر بدهید





 





 قدرت تجسم

  


هر انچه که ما هستیم نتیجه افکاریست که ما داشته ایم وقتی چیزی رو تجسم میکنید

سپس ان را پدید میاورید (دکتر مارتین لوترکینگ)
....................................

|+| نوشته شده توسط حامد رجبی در چهارشنبه یکم مهر 1388  | نظر بدهید





 





 راز

 

این راز بزرگ زندگیست این راز جوابه تمامه چیز هایست که تا کنون بوده تمامه

چیز های که هست و تمامه ان چیزی که روزی خواهد بود (راف والدر امرسون

شاعر بزرگ امریکایی )
...................................

|+| نوشته شده توسط حامد رجبی در چهارشنبه یکم مهر 1388  | نظر بدهید





 





 شادی و سلامت و ثروت

                         

 در واقع این راز هر چیزی رو که ارزو دارید  بهتون می ده .

شادی.سلامت.ثروت..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
...................................

|+| نوشته شده توسط حامد رجبی در چهارشنبه یکم مهر 1388  | نظر بدهید





 





 نام بزرگانی که از این راز مطلع بودند

         


 نام بزرگترین افراد بشر که از این راز بزرگ اطلاع داشتند ..

افلاطون.شکسپییر.نیوتون.هوگو.بتوون.لینکول.امرسون.ادیسون.

انیشتین.


تأثیر توجه به خدا در قدرت روح 

در زندگى انسان همیشه مشکلاتى بوده و هست و این طبیعت زندگى دنیا است ، و هر قدر انسان بزرگتر باشد این مشکلات بزرگتر است ، و از این رو مى توان به عظمت مشکلاتى که پیامبر در آن دعوت بزرگش با آن روبرو بود پى برد.

ولى مى بینیم خداوند به پیامبرش دستور مى دهد که براى کسب نیرو و سعه صدر بیشتر در برابر انبوه این مشکلات ، به تسبیح پروردگار و نیایش و سجده بر آستانش روى آورد، این نشان مى دهد که عبادت اثر عمیقى در تقویت روح و ایمان و اراده آدمى دارد.

از روایات مختلف نیز استفاده مى شود که پیشوایان بزرگ هنگامى که با بحران ها و مشکلات عظیم روبرو مى شدند به در خانه خدا مى رفتند و در پرتو عبادتش آرامش و نیرو مى یافتند.

این نکته نیز قابل توجه است که اعمال نیک و عبادات سرچشمه حصول خلق های پسندیده نفسانى است ، و هنگامى که این اعمال به حد کافى انجام گرفت و آن خلق های پسندیده در نفس انسان قوت یافت ، آن خلق و خوی ها  نیز به نوبه خود سرچشمه اعمال نیک بیشتر و اطاعت و بندگى خدا خواهد شد.

یکى از مهمترین آثار ایمان به خدا همان وسعت روح ، و بلندى افق فکر، و شرح صدر و آمادگى مقابله با مشکلات و مصائب و مبارزه با هیجانات نامطلوب نعمت ها است .

امیر مؤ منان على (علیه السلام ) ضمن دعاهائى که در آن سرمشق به یاران خود مى دهد عرض مى کند: نسئل الله سبحانه ان یجعلنا و ایاکم ممن لا تبطره نعمة ، و لا تقصر به عن طاعة ربه غایة ، و لا تحل به بعد الموت ندامة و کئابة ؛ از خدا مى خواهیم که ما و شما را از کسانى قرار دهد که هیچ نعمتى آنها را مست و مغرور نمى سازد، و هیچ هدفى آنها را از طاعت پروردگار باز نمى دارد، و پس از فرا رسیدن مرگ پشیمانى و اندوه دامانشان را نمى گیرد".1

 

ایمان و آرامش (سکینه)

"سکینة " در اصل از ماده "سکون " به معنى یک نوع حالت آرامش و اطمینان است ، که هر گونه شک و دودلى و ترس و وحشت را از انسان دور مى سازد، و او را در برابر حوادث سخت و پیچیده ثابت قدم مى گرداند، "سکینه"  با ایمان رابطه نزدیکى دارد، یعنى زائیده ایمان است ، افراد با ایمان هنگامى که به یاد قدرت بى پایان خداوند مى افتند و لطف و مرحمت او را در نظر مى آورند ، موجى از امید در دلشان پیدا مى شود، و اینکه مى بینیم در بعضى از روایات "سکینه " به ایمان تفسیر شده و در بعضى دیگر به یک نسیم بهشتى در شکل و صورت انسان همه بازگشت به همین معنى مى کند.

یکى از مهمترین آثار ایمان به خدا همان وسعت روح ، و بلندى افق فکر، و شرح صدر و آمادگى مقابله با مشکلات و مصائب و مبارزه با هیجانات نامطلوب نعمت ها است

در قرآن مجید مى خوانیم : «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا » 2 ؛ اوست آن کس که در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند. و سپاهیان آسمان ها و زمین از آنِ خداست، و خدا همواره داناى سنجیده‏کار است.

 و در هر حال این حالت فوق العاده روانى ، موهبتى است الهى و آسمانى که در پرتو آن ، انسان مشکل ترین حوادث را در خود هضم مى کند، و یک دنیا آرامش و ثبات قدم در درون خویش احساس مى نماید. پا بر جا و آرام بایستند

 

آرامش روح در سایه ایمان

بنابراین اولیاء  خدا کسانى هستند که میان آنان و خدا حائل و فاصله اى نیست ، حجاب ها از قلبشان کنار رفته ، و در پرتو

نور معرفت و ایمان و عمل پاک ، خدا را با چشم دل چنان مى بینند که هیچگونه شک و تردیدى به دل هایشان راه نمى یابد، و به خاطر همین آشنائى با خدا که وجود بى انتها و قدرت بى پایان و کمال مطلق است ، غیر خدا در نظرشان کوچک و کم ارزش و ناپایدار و بى مقدار است

کسى که با اقیانوس آشنا است ، قطره در نظرش ارزشى ندارد و کسى که خورشید را مى بیند نسبت به یک شمع بى فروغ بى اعتنا است .

و از اینجا روشن مى شود که چرا آنها ترس و اندوهى ندارند، زیرا خوف و ترس معمولا از احتمال فقدان نعمت هائى که انسان در اختیار دارد و یا خطراتى که ممکن است در آینده او را تهدید کند، ناشى مى شود، همانگونه که غم و اندوه معمولا نسبت به گذشته و فقدان امکاناتى است که در اختیار داشته است ،اولیاء و دوستان راستین خدا از هرگونه وابستگى و اسارت جهان ماده

آزادند، و "زهد" به معنى حقیقیش بر وجود آنها حکومت مى کند، نه با از دست دادن امکانات مادى جزع و فزع مى کنند و نه ترس از آینده در این گونه مسائل افکارشان را به خود مشغول مى دارد.

بنابراین "غم ها" و "ترس هائى " که دیگران را دائما در حال اضطراب و نگرانى نسبت به گذشته و آینده نگه مى دارد در وجود آنها راه ندارد.

یک ظرف کوچک آب ، از دمیدن یک انسان متلاطم مى شود، ولى در پهنه اقیانوس کبیر حتى طوفان ها کم اثر است و به همین دلیل اقیانوس آرامش مى نامند «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»3 ؛ تا بر آنچه از دستتان می رود اندوهگین نباشید و بدانچه به دستتان می آیدشادمانی نکنید و خدا هیچ متکبر خود ستاینده ای را دوست ندارد .

 سکینه موهبتى است الهى و آسمانى که در پرتو آن ، انسان مشکل ترین حوادث را در خود هضم مى کند، و یک دنیا آرامش و ثبات قدم در درون خویش احساس مى نماید. پا بر جا و آرام بایستند

نه آن روز که داشتند به آن دل بستند و نه امروز که از آن جدا مى شوند غمى دارند، روحشان بزرگتر و فکرشان بالاتر از آن است که اینگونه حوادث در گذشته و آینده در آنها اثر بگذارد.

به این ترتیب امنیت و آرامش واقعى بر وجود آنها حکم فرماست و بگفته قرآن «أُوْلَـئِکَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُون»َ4 و یا به تعبیر:یاد خدا مایه آرامش ‍ دلها است

خلاصه اینکه غم و ترس در انسا نها معمولا ناشى از روح دنیاپرستى است ، آنها که از این روح تهى هستند، اگر غم و ترسى نداشته باشند بسیار طبیعى است .

 

آرامش بى نظیر!

اگر ایمان هیچ ثمرى جز همین مسأله آرامش نداشت کافى بود که انسان با تمام وجود از آن استقبال کند، تا چه رسد به

ثمرات و برکات دیگر.بررسى حال مؤ منان ، و افراد بى ایمان ، روشنگر این حقیقت است که گروه دوم در یک حال اضطراب و نگرانى دائم به سر میبرند، در حالى که گروه اول از اطمینان خاطر بى نظیر بهره مندند، و در سایه آن هرگز از کسى جز خدا نمى ترسند: «یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا» 5 ؛ از هیچ کس جز خدا بیم ندارند. و خدا براى حسابرسى کفایت مى‏کند.

هرگز ملامت ها و سرزنش این و آن در اراده آهنینشان اثر نمى گذارد .هرگز به خاطر آنچه از دست داده اند غمگین نمى شوند، و به آنچه دارند دلبستگى شدید ندارند، و این دو اصل سبب مى شود که آرامش روحى آنها به خاطر گذشته و آینده متزلزل نشود .

و بالاخره هرگز در برابر حوادث سخت سست نمى شوند، و اندوهى به خود راه نمى دهند،

مؤ من در میدان حوادث خود را تنها نمى بیند، دست لطف و حمایت خدا را دائما بر سر خویش احساس مى کند، و یارى فرشتگان را در وجود خویش لمس مى کند.در حالى که اضطراب حاکم بر افراد بى ایمان از خلال گفتار و رفتارشان مخصوصا به هنگام وزش طوفان هاى حوادث کاملا محسوس ‍ است .

 

دو وسیله مهم آرامش

خداوند بلند مرتبه فرمود : لشکریان آسمان ها و زمین از آن خدا و تحت فرمان اویند سپس میفرماید "خداوند علیم و حکیم است ".

اولى به انسان مى گوید اگر با خدا باشى تمام قواى زمین و آسمان با تو است ، و دومى به او مى گوید: خداوند هم نیازها و مشکلات و گرفتاری هاى تو را مى داند و هم از تلاش ها و کوشش ها و اطاعت و بندگى تو با خبر است . و با ایمان به این دو اصل چگونه ممکن است آرامش خاطر بر وجود انسان حاکم نگردد؟ و به قول معروف با خدا باش پادشاهی کن بی خدا باش هر چه خواهی کن.

ظهور قدرت روح انسان در روان درمانی

   

یکی از مسائل که مربوط به این قضیه است و به استعداد روحی بشر و احیانا به یک قوه غیرمادی و جسمانی برای بشر ارجاع می شود درمانهای روانی است، یعنی این یک دهلیزی است برای اینکه انسان به نیروی روحی ماورای نیروی مادی و بدنی در وجود خود پی ببرد. مسأله درمان روانی - همین طوری که در کتابها لابد زیاد خوانده اید - از قدیم معمول بوده است و در عصر جدید هم خودش یک مسأله ای است، که فلاسفه روی درمانهای روانی اطباء مطالعه می کنند و برای اینها اهمیت زیادی قائل هستند.
ما داستانهایی در قدیم در کتابها می خوانیم که مثل بوعلی هم در کتابهای خودشان نقل می کنند و از همه معروفتر معالجات روانی ای است که به محمد بن زکریای رازی نسبت می دهند و بوعلی هم در کتابهای خودش آنها را نقل می کند و خود بوعلی هم گاهی دست به معالجات روانی می زده است و در تاریخ داستانها از معالجات روانی خود او هم نقل کرده اند، درباره افرادی که دچار بیماری لمسی و بی حسی (بیماری فلج) بوده اند و از راه معالجات درمانی طبی و با دوا و شربت و این چیزهایی که معمول بوده است قادر نبوده اند اینها را معالجه کنند و بعد، از طریق روحی و روانی معالجه کرده اند.

داستان درمان امیر سامانی توسط زکریای رازی
از جمله داستان های روان درمانی داستان امیر سامانی است که خیلی معروف است که به فلج مبتلا شد و اطباء عاجز ماندند و بعد آمدند محمد زکریای رازی را از بغداد ببرند و وقتی خواستند او را از ماوراءالنهر عبور بدهند جرأت نمی کرد که از دریا عبور کند و بالاخره به زور او را بردند و مدتها هم مشغول معالجه شد و قادر نشد، بعد به او گفت که آخرین معالجه من که از همه اینها مؤثرتر است معالجه دیگری است.
دستور داد حمامی را گرم کردند و گفت تنها خود من باید باشم و امیر، او را برد در حمام آب گرم و شاید اول بدنش را ماساژ داد و بعد آمد بیرون. قبلا هم طی کرده بود که امروز من این آخرین معالجه خودم را اعمال می کنم به شرط اینکه دو اسب بسیار عالی به من بدهید. ضمنا به نوکرش گفت این اسبها را زین می کنی و در حمام می ایستی. بعد خودش می آید سر بینه حمام لباسهایش را می پوشد و یک دشنه به دستش می گیرد و یکدفعه می رود داخل حمام شروع می کند به فحاشی به امیر و می گوید تو مرا بی خانمان کردی، مرا بیچاره کردی، مرا به زور آوردی اینجا، حالا وقتی است که از تو انتقام بگیرم، به یک شدتی به او حمله می کند که وی یقین می کند که الان می خواهد او را بکشد.
یکمرتبه تصمیم می گیرد از جا بلند شود که از خودش دفاع کند. ناخودآگاهانه از جا بلند می شود او که تا آنوقت نمی توانست از جا بلند شود. تا از جا بلند می شود این هم فرار می کند می آید بیرون و اسبها را سوار می شود و می رود و در منزل اول یا دوم نامه ای برای امیر می نویسد که عمر امیر دراز باد و این کاری که من کردم برای معالجه شما بود و امثال اینها. در اینجا از اراده خود بیمار استمداد شد برای به جریان انداختن کار بدن. البته بیماریهایی که شاید در قدیم و در جدید نشان می دهند و می گویند درمان آن از نوع درمان روانی است بیماریهایی است که اگر هم بدنی است ولی عصبی است.

نقش تلقین و اراده در روان درمانی
این مطلب که یک بیماری از راه تلقین روحی و یا از راه تحریک اراده خود بیمار معالجه شود منشأ یک فکر شد که در بشر نیرویی وجود دارد غیر از این نیروهای مادی بدنی، که همان قوه اراده است و قوه اراده یک قوه مستقلی است در انسان. در دوران جدید هم ما می بینیم که یک چیزهایی پیدا شد که این فکر را به نظر ما تأیید و تقویت کرد، و چیزهای عجیبی در کتابهای روانکاوی و یا در کتابهایی که راجع به هیپنوتیزم نوشته اند در این زمینه می خوانیم. ما می خوانیم که اول بار که مگنتیزم پیدا شد خیال می کردند که در مغناطیس یک نیروی خارق العاده ای وجود دارد و افرادی پیدا شدند - که اطباء هم اغلب اینها را شیاد می دانستند - و مدعی بودند که ما با مگنتیزم معالجه می کنیم.
بعد واقعا معلوم شد که مغناطیس اثری ندارد، هیچ خاصیت و خصوصیتی (در این زمینه) ندارد. بعد فکر دیگری پیدا شد و آن این بود که شاید آن نیرو در مغناطیس در آن فلز نیست و آن مغناطیس دیگری حیوانی در بدن آن شخص است یعنی بعضی از انسانها اصلا در وجودشان قوه ای نظیر قوه مغناطیسی وجود دارد که با آن (بیماران را) معالجه می کنند، مثل مردی به نام دکتر مسمر که چیزهای عجیبی از او نقل می کنند. ولی می گویند بعدها این فکر هم مردود شناخته شد که واقعا این طور نیست که در بدن یک انسان قوه ای نظیر قوه مغناطیس وجود داشته باشد.
افکار متوجه این مطلب شد که هر چه هست خاصیت مال تلقین است یعنی خاصیت مال فکر خود بیمار است، نه در فلز خاصیتی هست و نه در بدن آن طبیب، معالج، و معالجات و فعالیتهای زیادی مشاهده شده است و بعد نتیجه گرفته اند که این نتیجه ای که گرفته می شود بیشتر، از تلقین است یعنی از این باور و ایمان و عقیده ای است که در خود بیمار پیدا می شود. بعدها افکار بر محور همین قوه تلقین و قوه فکر خود انسان دور زد. از وقتی که فکر آمد روی تأثیر قوه تلقین و قوه فکر، باز همان مسأله درمان روحی زنده شد که اصلا خود علم و اراده در انسان قوه است، نفس علم در انسان قوه ای است که می تواند بر بدن انسان حکومت کند و نفس اراده و خواست قوه ای است که می تواند بر بدن انسان حکومت کند، تا قضیه خواب مصنوعی کشف شد.
 

تأثیر نماز در قدرت روح

فسبّح بحمد ربّک و کن من السّاجدین.
برای دفع ناراحتی‌ آنان پروردگارت را تسبیح و حمدگو و از سجده کنندگان باش. «حجر ، 98»
به عنوان دلداری و تقویت هر چه بیشتر روحیه‌ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ اضافه می‌کند ما می‌دانیم که سخنان آنها سینه تو را تنگ و ناراحت می‌سازد.
لقد نعلم انّک یضیق صدرک بما یقولون.[1]
روح لطیف تو و قلب حساست، نمی‌تواند این همه بدگویی‌ و سخنان کفر آمیز را تحمل کند و به همین دلیل ناراحت می‌شوی.
ولی ناراحت مباش برای زدودن آثار سخنان زشت و ناهنجارشان به تسبیح پروردگارت بپرداز و در برابر ذات پاکش سجده کن «فسبح بحمد ربک و کن من الساجدین»
چرا که این تسبیح خداوند اولاً اثرات بد گفتار آنها را از دلهای مشتاقان می‌زداید و از آن گذشته به تو نیرو و توان می‌بخشد نور و صفا می‌دهد روشنایی و جلا می‌آفریند پیوندت را با خدا محکم می‌کند اراده‌ات را نیرومند می‌سازد و به تو قدرت تحمل بیشتر و جهاد پی‌گیرتر و قدم را سختتر می‌‌کند.
لذا در روایات از ابن عباس می‌خوانیم: هنگامی که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ غمگین به نماز برمی‌خاست (آثار این حزن و اندوه را در نماز از دل می‌شست.)

تأثیر توجه به خدا در قدرت روح

در زندگی انسان همیشه مشکلاتی بوده و هست و این طبیعت زندگی دنیا است و هر قدر انسان بزرگتر باشد این مشکلات بزرگتر است و از این رو می‌توان به عظمت مشکلاتی که پیامبر در آن دعوت بزرگش با آن روبرو بود پی برد.
ولی می‌بینیم خداوند به پیامبرش دستور می‌دهد که برای کسب نیرو و سعه‌ صدر بیشتر در برابر انبوه این مشکلات به تسبیح پروردگار و نیایش و سجده بر آستانش روی آورد این نشان می‌دهد که عبادت اثر عمیقی در تقویت روح و ایمان و اراده‌ آدمی دارد.
از روایات مختلف نیز استفاده می‌شود که پیشوایان بزرگ هنگامی که با بحرانها و مشکلات عظیم روبرو می‌شدند به در خانه‌ خدا می‌رفتند و در پرتو عبادتش آرامش و نیرو می‌یافتند.

عبادت و تکامل

می‌دانیم انسان موجودی است که بالاترین استعداد تکامل را دارد از نقطه‌ عدم آغاز به حرکت کرده و به سوی بی‌نهایت همچنان پیش می‌رود و هرگز چرخ تکامل او (هرگاه در مسیر باشد) متوقف نخواهد شد.
از طرفی می‌دانیم عبادت مکتب عالی تربیت است اندیشه‌ انسان را بیدار و فکر او را متوجه بی‌نهایت می‌سازد گرد و غبار گناه و غفلت را از دل و جان می‌شوید صفات عالی انسانی را در وجود او پرورش می‌دهد، روح ایمان را تقویت و آگاهی و مسؤولیت به انسان می‌بخشد.
و به همین دلیل ممکن نیست انسان لحظه‌ای در زندگی از این مکتب بزرگ تربیتی بی‌نیاز گردد و آنها که فکر می‌کنند انسان ممکن است به جایی برسد که نیازی به عبادت نداشته باشد یا تکامل انسان را محدود پنداشته‌اند و یا مفهوم عبادت را درک نکرده‌اند.
علامه‌ طباطبایی در تفسیر (المیزان) در این زمینه بیانی دارد که فشرده و خلاصه آن را ذیلاً می‌آوریم: (همه‌ موجودات این جهان به سوی تکامل می‌روند، و نوع انسان تکاملش در دل اجتماع صورت می‌گیرد، به همین دلیل ذاتاً اجتماعی آفریده شده است.

مراد از ساجدین چیست؟

خدای سبحان به پیامبر گرامی خود سفارش می‌فرماید که او را تسبیح و حمد گوید و سجده و عبادت کند و یا این مراسم را ادامه دهد و این سفارش را متفرع بر تنگی حوصله از زخم زبان‌‌های کفّار نمود معلوم می‌شود که تسبیح و حمد خدا و سجده و عبادات در ازاله اندوه و سبک کردن مصیبت اثر دارد.
ـ مراد به ساجدین در آیه نمازگزاران است. و دستور به نماز خواندن است نه تنها سجده و اگر نماز را سجده نامید بخاطر این است که سجده افضل اجزاء نماز است و مقصود از تسبیح و تحمید، زبانی گفتن سبحان الله و الحمد الله و امثال آن است.
در دُر منثور است که ابن مردویه و دیلمی از ابی الدرداء روایت کرده که گفت، از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ شنیدم که می‌فرمود به من دستور نرسیده که تاجر باشم و مال جمع کنم و یا به بسیاری مال افتخار نمایم بلکه به من وحی شده که پروردگارت را بحمد تسبیح کن و از ساجدان باش و پروردگارت را عبادت کن تا تو را یقین آید.
رسول خداـ صلّی الله علیه و آله ـ هم بر طبق دستور پروردگارش صبر کرد تا آن جا که شکنجه‌های سختی از دشمن بدید و نسبتهای ناروایی از ایشان شنیده و در آخر دیگر کاسه صبرش لبریز شد خدایتعالی فرمود: «و لقد نعلم انک یضیق صدرک بما یقولون فسبح بحمد ربک و کن من الساجدین».[2]

پی نوشت ها:

[1] . سوره‌ی حجر آیه‌ی 97.
[2] . المیزان. ج 12 ص 286.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد